داستانِ کوته نوشت ملاقاتی / سارا کیت

داستان اجرا و نقد شده در دو ماهۀ چهارم مدرسۀ خلاق

 

سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می‌دید که بی خیال پیشش می آمد. سه پایه اش را به دوش می کشید. هیچ توجهی به تابلوی منطقه ی نظامی عکاسی ممنوع نکرد. هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پایین بیاید. مگسک را تنظیم کرد و یک لحظه نفس در سینه اش حبس شد. تلفن زنگ زد تیرش به خطا رفت.

جک خواهرت از مینه سوتا آمده بود تو را ببیند. همان که می‌گفتی عکاس رومه است. فرستادمش سر پستت که غافلگیر شوی ».

چند جمله در خصوص پیشینۀ مدرسۀ خلاق ایدۀ داستان

27 پرسش و پاسخ در مورد مدرسۀ خلاق ایدۀ داستان

داستان ریگ توی کفش (دورۀ 6 بهار) + یادداشتی کوتاه

داستانِ کشف ادموند (دورۀ 4)

داستانِ میهمانی یک میلیون دلاری (دورۀ 4)

داستانِ تصادف (دورۀ 4)

داستانِ ملاقاتی (دورۀ 4)

​ ,اش ,ملاقاتی ,عکاس ,داستانِ , ,کرد و ,​ ​ ,شد تلفن ,حبس شد ,اش حبس

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه اطلاع رسانی عروس بلوچستان دسک آموزش آشپزی برای بانوان ایرانی nezamevazifee بلاگی برای فایل ها دانلود اهنگ نایاب - کمیاب خرید فلاسک چای احمد madreseman علوم تربیتی hiholiday