داستانِ کوته نوشت تصادف

داستان اجرا و نقد شده در دو ماهۀ چهارم مدرسۀ خلاق

 

آقای هاوارد پزشک ارشد بیمارستان در صحنه تصادف اتومبیل به ناچار ترمز گرفت. درست مماس با جسد روی زمین ایستاد. دنده عقب گرفت و راه افتاد. تلفن همراهش زنگ زد. یک تصادف در جاده فرعی.

  • دکتر خودتان را برسانید. تیم امداد در راه است.

برگشت. خون زیادی از جسد رفته بود. وسط برف و یخ جنازه را معاینه کرد. کار تمام بود. صورت او را برگرداند، دید دختر خودش است.

 

چند جمله در خصوص پیشینۀ مدرسۀ خلاق ایدۀ داستان

27 پرسش و پاسخ در مورد مدرسۀ خلاق ایدۀ داستان

داستان ریگ توی کفش (دورۀ 6 بهار) + یادداشتی کوتاه

داستانِ کشف ادموند (دورۀ 4)

داستانِ میهمانی یک میلیون دلاری (دورۀ 4)

داستانِ تصادف (دورۀ 4)

داستانِ ملاقاتی (دورۀ 4)

تصادف ,​ ,جسد ,  ,راه ,داستانِ ,​ ​ ,خون زیادی ,برگشت خون ,راه است ,زیادی از

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

من جهادی ام موسسه حقوقی عدالت جویان فرهیخته شمال فروشگاه نزدیک شما سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری بی عنوان boomrangno alichangizian حجت الاسلام والمسلمین ابوقداره دهلرانی مطالب اینترنتی صبر ایوب